در پانزده سالگی با تشویق پدر بزرگوارش مسیر طلبگی را انتخاب نمود و وارد حوزه ی علمیه ی شوشتر شد. به دلیل اخلاق نیکو و تلاش سید علاالدین برای فراگیری علوم رایج حوزه و شرکت فعال در مدرسه، مورد علاقه و اعتماد علما و اساتید قرار گرفت. برای طلاب جدید درس میگفت و از همان […]
در پانزده سالگی با تشویق پدر بزرگوارش مسیر طلبگی را انتخاب نمود و وارد حوزه ی علمیه ی شوشتر شد.
به دلیل اخلاق نیکو و تلاش سید علاالدین برای فراگیری علوم رایج حوزه و شرکت فعال در مدرسه، مورد علاقه و اعتماد علما و اساتید قرار گرفت. برای طلاب جدید درس میگفت و از همان ابتدا، علاوه بر آموزش علوم، با اخلاق و رفتارش، علم و عمل را به آنان می آموخت.
فعالیت فرهنگی و اجتماعی ایشان با پذیرفتن برگزاری نماز جماعت در مسجد النبی(نام قدیمی آن میرزا هادی یا میدان بود) شوشتر از 18 سالگی و سپس با ازدواج و تشکیل خانواده در 22 سالگی وارد مرحله ی جدیدی گردید. رفتار و برخوردهای خوب ایشان با مردم، باعث شد که جوانان محله جذب او شده و از ایشان در بالا بردن اطلاعات دینی خود بهره ببرند.

در آن دوران شرایط زندگی برای همه ی مردم بخصوص طلاب بسیار سخت بود. ایشان میگوید: “در آن شرایط دشوار بهترین راه حلی که من انتخاب نمودم، قناعت و راضی بودن از شرایط موجود بود که البته راهی بهتر از این هم نداشتیم. شهریه ی من هر ماه پنج ریال بود که بعد از چند سال به ده ریال رسید ولی با توکل به خدا زندگی طلبگی مان را ادامه میدادیم.”
در ادامه میگوید: “پس از چند سال تحصیل در شوشتر نزد اساتید و علما به اهواز آمدم و مدتی را از محضر آیت الله میر سیدعلی بهبهانی ره استفاده بردم.”
سفر ایشان به اهواز کوتاه بود پس از بازگشت به شوشتر تلاش بیشتری برای گسترش فرهنگ دینی و اسلامی میان مردم نمود، وی در صحنه های فرهنگی مانند منبر و تبلیغ در مسجد و روستاهای اطراف و اقامه ی نماز جماعت بسیار فعال بود . بدین ترتیب هم در حوزه ی علمیه نزد اساتید و علما و هم در میان مردم جایگاه والا و ارجمندی پیدا کرد.
روح بلند و همت عالی و شوق علم آموزی و زانو زدن در جوار حرم جدش امیرالمومنین(ع)، او را در نیمه ی دوم سال 1333 شمسی راهی حوزه ی علمیه ی نجف اشرف نمود که در آن زمان مهمترین حوزه ی علمیه ی تشیع بود.
سختیها و مشکلات عزیمت از شوشتر به نجف، دوری از فامیل و دوستان و شرایطی که در شهر نجف حاکم بر زندگی بود، برای تصمیم طلبه ی جوان و سید عزیز که بیست و شش بهار از عمرش سپری شده بود؛ مانع نگردید، زیرا خود را برای این دشواریهای زودگذر آماده کرده بود.
ارتباط با بازاریان متدین و جوان، استفاده از منبر و سخنرانی و برگزاری جلسات آموزش و قرائت قرآن و تفسیر و بیان احادیث معصومین علیهمالسلام و بیان ساده و آسان احکام شرعی چه در مسجد و چه در مجالس بخشی از تلاشهای وی برای نشر فرهنگ اسلامی در جامعه بود.
شرکت فعال در برنامهه ا و مجالسی که از سوی برخی گروه های مذهبی اهواز مانند “انجمن اسلامی دانشوران” و “موسسه مکتب قرآن” برگزار میگردید سبب شد ایشان مورد توجه و علاقه ی نیروهای مذهبی فعال با گرایشات انقلابی قرار گیرد. از همین رو، این نیروها، از ایشان برای شرکت در جلسات مختلف دعوت بعمل آورده و از نظرات و پیشنهادات ایشان استفاده میکردند.
وی علاوه بر دریافت اجازه ی محاسبه ی خمس سالانه ی مقلدان و گرفتن و مصرف بخشی از سهم سادات از سه نفر از مراجع تقلید آیات عظام سید محمد هادی میلانی ، میر سید علی بهبهانی و سید ابوالقاسم خوئی، در تاریخ 10 اردیبهشت 1350 هجری شمسی موفق گردید از مرجع تقلید بزرگ شیعیان حضرت امام خمینی(ره) نیز اجازه ی گرفتن وجوهات شرعی و مصرف بخشی از آن را دریافت نماید. همین امر موجب شد بسیاری از نیروهای مذهبی مقلد حضرت امام در اهواز برای محاسبه و پرداخت خمس سالانه ی خود به ایشان مراجعه نمایند.
ایشان تا قبل از به ثمر نشستن انقلاب اسلامی، با شرکت فعال در جلساتی که توسط روحانیون اهواز برای همفکری و تبادل نظر برگزار میشد، و حضور در تظاهرات و راهپیمائی ها ، نقش بسزایی در تشویق مردم برای حضور در میدان و دفاع از انقلاب داشت. همچنین در تحصن های روحانیت برای نشان دادن انزجار از حکومت ستمشاهی پهلوی و دفاع از مردم و حقوق شرعی و قانونی شان بخصوص در حسینیه ی اعظم و عباسیه شرکت فعال داشت.
وی برای پخش و نشر رسالهی توضیح المسائل حضرت امام خمینی و عکس و اعلامیه هایشان در آن شرایط خفقان ستمشاهی، که کاری بس دشوار و خطرناک بود، تلاش بی وقفه ای داشت.

نظرات